نام کتاب: #مردی_به_نام_اوه | نویسنده: #فردریک_بکمن | مترجم: #جواد_شاهدی | انتشارات: #نوید_ظهور | ۳۸۴ صفحه
.
داستان این کتاب، آشنایی اتفاقی خانوادهای ایرانی در سوئد با یک مرد سوئدی بد اخلاق است، پیرمردی غرغرو و کلّهشق! اُوِه پیرمردی ست ۵۹ ساله که به همسایهها و دیگران روی خوش نشان نمیدهد و در فکر خودکشی است. در یکی از همان روزهای معمولی، پروانه و خانواده اش به خانهی روبروئی نقل مکان میکنند. مدتی بعد، تصادف سرنوشت سازِ آنها با صندوق پستیِ اُوِه، مقدمهای میشود بر دوستیِ غیرمنتظرهی پروانه با اُوِه. زندگیِ تکراریِ اُوِه با آمدنِ آنها تغییر بزرگی کرده و پیرمرد سالخوردهی کتاب به چالش کشیده میشود
.
برشی از کتاب:
راستش درست به خاطر نمیآورد چه کسی به او گفت "هر آدمیلازم است بداند برای چه چیزی میجنگد" . شاید این عبارت را از کتابهایی که سونیا برایش میخواند، به یاد میآورد. همیشه، کنار دوست همسرش، چند جلد کتاب بود. وقتی برای سفر به اسپانیا رفتند یک چمدان کتاب از آن جا خرید، هرچند سونیا اسپانیولی بلد نبود، اما گفته بود "کم کم میخوانم و یاد میگیرم" . مگر میشود این جوری خواندن یاد بگیرد. اُوِه به سونیا گفت "دوست ندارم اراجیف دیگران را بخوانم، دلم میخواهد خودم فکر کنم"
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب
بازدید : 660
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 8:57